مامانم تو cicu بستریه . حالش اصلا خوب نیست . نذاشتن همراه پیشش بمونه. دیشب کلی بیقراری کرده پرستاراهم که بداخلاق باهاص بد صحبت کردن دستاشو بستن به تخت خیلی اذیت شده. نتونسته بخوابه. تب داره. هذیون میگه.

غم دنیا تو دلمه. خیلی حالم بده. دلم میخواد بمیرم. هرچی به این دنیا فکر میکنم برام پوچ تر میشه.